سالم و صالح و با سعادت

مرتب و منظم گامهایی بر میدارد استوار... راستی از کجا میداند این گونه باید قدم برداشت؟!! ...

به تازگی تعادل دست و راه دهانش را پیدا کرده است و خرسند است از خوردن مشتهای گره کرده اش...! و این اکتشاف بزرگ

دو ماهه است و عاشق ایستادن است... به قولی میخواهد بدود..! دوماهه است و اشیاء را لحظه ای میتواند بگیرد و رها میکند.. دوماهه است و به طرز عجیبی شیر میخورد!! دوماهه است و گاهی از دل درد وارونه خوابش میبرد و من باید بنشینم زل بزنم به هیکل کوچک مردانه اش در رکابی کوچک مردانه که خدای ناکرده نفسش نگیرد... ...

فتبارک الله احسن الخالقین نی نی خاله لیلا و خاله نرگس هم به دنیا اومدن. خدا را شکر پسرم هم بازی های زیادی داره ان شاء الله با هم رشد کنند و مایه ی تعالی همدیگه باشند ...

دارد ماه رمضان تمام میشود.. میدانم بی هدف نبوده اولین روزهای زیستنش در ماه رمضان... ان شاء الله معرفتش را دریافت کرده باشد برایش توضیح میدهم هر روزمناسباتش را

امروز یک ماهه شد. خدا را شکر. ولی من هنوز مدام نگران زردی او هســـــــــــــتم! عزیز نازنینم؛ برایت سلامتی، آرامش ، حسن خلق آرزومندم. ...

به پهلو که میخوابد با خود میگویم یک مرد بزرگ است در قالب اندامی کوچک و ظریف... ...

دلش میخواهد بغل شود دستهای کوچک و ضعیفش را بالا میبرد به نشانه ی یاری به بلند شدن و زوووور میزندو تقلّا میکند. دلم ضعف میرود برای دستهای ضعیفش که چه چیز بزرگی میخواهد!   ...

شب زنده داری های امسال بهترین بودند. وقتی برایش از مناسبت امروز و مصیبت امروز میگویم و از او میخواهم برای همه و خودش دعا کند به حرفهایم گوش میسپارد و دقت میکند. دعایش مستجاب شب قدر است و شب شهادت مولا امیرالمومنین(ع) علی (ع) یار و پناه و الگویش باشد